در چهره ات چه سنگين غمی است كه خورشيد را در خود غروب مى كند و آفتاب را ياراى تابیدن در تو نيست؟
این سکوت را چه ناله ی است که خنده از رخسار می رو باید و گل واژه های زندگی را بر لبان تونمیشکفد ؟
بگو، بگو با ما، سنگینی غمت را با بر دو ش یاران هم آوا قسمت کن. تا توشه ی دیگر برکوله راه مان بگذاریم .
تا رنج را در هر تند پیچ زندگی مان، تا قطره را در دریای اشکهای مان
تا رنج را در هر تند پیچ زندگی مان، تا قطره را در دریای اشکهای مان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر